-
زندگی سلام
دوشنبه 5 دیماه سال 1384 13:15
سلام سلام به خودم به هرکسی که این نوشته را می خواند عاشق حرکتم شور هیجان توی وب لاگهای به روز شده فقط غم و اندوه دیدم.چهره ام تو هم رفت.چرا؟من الان جوانم الان میتونم طعم جوانیم و بچشم. با خودم قرار گذاشتم فقط از موفقیتهایم بنویسم. تا شوری که از نتایج کارم میگیرم به دیگران هم بدم . می خوام زیاد بنویسم! پس باید متمرکز...
-
راز دانه
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 13:53
باز کن آن سر کیسه را باز کن میدانم در آن کیسه حیا است از گل گونه هایت دانه هایی از رازدانه های انار دیشبی. من جه گوییم از رازدانه های پاشیده ام که همه در آن کیسه توست!
-
هبوط
سهشنبه 29 آذرماه سال 1384 15:24
یادت هست آن سهمگین شب را آن زمزمه فسرده را: در چشمانم هبوط کن! چونان مردمان چشمانم که دور هم جمع شده اند تو نیز هم باش! آخر آنها چروکیده اند یادت هست آن اجابت هبوطت را آن سکر چشمان را ناتوان از توانایی روزانه اش از نورت، رویت و مردمان تو ! سنگینی پلکهایش و حال باز کن آن را زیرا که زود دیر نمی شنوی!
-
پرش
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 12:18
درست همان روزی که نگرش را تغییر دادم.که الهام ارام تر و دقیقتر با افراد گروهت رفتار کن.به این باور رسیدم که میتونم خیلی بهتر وراحت تر کارها رو پیش ببرم.شاید هنوز حرفه ای نشده اند اما میتونم یک تیم حرفه ای از انها بسازم ؛این زمانی شروع شد که انها مشاورهای من شدند.جالب این جاست که با گذشت یک هفته انها خیلی شادتر شدند .
-
درود
شنبه 28 آبانماه سال 1384 14:37
به نام او که هر سپیده دمان هورشیدش بر فراز ماست